انسان در قلب خود خلاصه می شود
در مرحله اول باید به این حقیقت توجه داشته باشیم که انسان در قلب خود خلاصه می شود و موجودیت هرکسی در همان خلاصه می گردد که در قلب وی هست . همه قوای وجودی انسان ، چه قوای ادراکی و چه قوای دیگر ، همه و همه از قلب او منبعث می شوند و از قلب او فرمان می برند و تحت سیطره آن هستند و به اقتضای آن و طبق خواست آن به راه می افتند . همه این ها از ابزار وجودی و ابزار عملی قلب می باشند ، و قلب با ابزار متنوعو متعدد خود به کار های متنوع و متعدد می پردازد . حاکم در همه این قوای ادراکی و غیر ادراکی و حاکم در همه اعضا و جوارح ، همان قلب است .
فکر و عقل به حکم قلب و براساس خواست و اراده آن به کار می افتند و کار خود را انجام می دهند . شما وقتی اراده می کنید ، به تفکر و تعقل می پردازید ، و اراده تفکر و تعقل از شماست و اگر اراده نکنید و نخواهید ، قوه فکری و عقلی شما به تفکر و تعقل نمی پردازد و در نتیجه ، عقل و فکر شما در زیر فرمان شما و تحت سیطره شما و مقهور اراده شماست و شما هم جز قلب خود نیستید . آنکه در وجود شما به نام (( شما )) بر فکر و عقل شما حکم می راند، همان قلب شماست . اصل فکر و عقل از قلب منبعث می گردد و همیشه هم تحت سیطره قلب بوده و به خواست آن به کار می پردازد . نقشی که فکر و عقل در تنظیم اعمال قوای وجودی دیگر انسان دارد نیز براساس خواست قلب است . این که بعضی ها فکر می کنند حاکم در وجود انسان و در قوای وجودی او فکر و عقل است ، یک اشتباه بزرگ است . این تنظیم و هدایت از سوی فکر و عقل به خواست قلب است و به حکم آن انجام می گیرد و حاکم بر فکر و عقل همان قلب می باشد .
برگرفته از سخنان استاد شجاعی
فرم در حال بارگذاری ...